بازدید امروز: 994
بازدید دیروز: 321
کل بازدیدها: 2260912
زنان و مردان برای آنکه بتوانند زندگی شیرینی ایجاد کنند و از در کنار هم بودن لذت ببرند باید خصوصیات طرف مقابل خود را به خوبی بشناسند و برای این تفاوت ها ارزش و احترام قائل باشند نه اینکه تصور کنند که، زن و مرد به هنگام محبت کردن باید رفتار همسانی از خود بروز دهند.آنچه در زندگی مشترک بسیار حائز اهمیت است این است که ما باید یاد بگیریم عشق و محبت خود را رشد دهیم و آن را به حد کمال برسانیم نه اینکه وجود این تفاوت ها منجر به تنش و ایجاد شکاف بین زن و مرد شود.
تفاوت زن و مرد یک موضوع بسیار طبیعی و ناشی از تکامل انسان است.از روزگار غار نشینی که مردان وظیفه تهیه غذا، پوشاک و کلیه وسایل زندگی را بر عهده داشتند و موظف بودند تمام وقت خود را به شکار و مبارزه طی کنند تا بتوانند به اهداف خود دست یابند، در عین حال در صورتی محبوب همسر و خانواده خود بودند که با دست پر به خانه باز می گشتند.از سوی دیگر زنان تنها وظیفه نگهداری و ترو خشک کردن و محبت کردن به فرزندان را بر عهده داشتند.بنا براین مسئله طبیعی است که زن و مرد از آغاز به شکل متفاوتی تربیت شوند.
گرچه امروزه هم به تبعیت از گذشته، کار و موقعیت های شغلی ، در رأس و ظایف مردان قرار دارد،اما زنان امروز نمی توانند مانند زنان گذشته، تنها بار خانه داری و بزرگ کردن فرزندان را بر دوش بکشند بدون اینکه سهم مؤثری از جامعه و خانواده خود داشته باشند.در گذشته زنی لایق و شایسته به حساب می آمد که مظلومانه از حق خود بگذرد و تنها خود را وقف شوهر و بچه هایش کند،به همین خاطر باورهای دینی اینگونه زنان را زنان نمونه معرفی می کردند.اما زنان امروز یاد گرفته اند که آنها هم باید بتوانند از زندگی خود کمال استفاده را ببرند.آنها مایلند آنطور که طبع زنانه آنها ایجاب می کند مردان با آنها رفتار نمایند،نه اینکه مردان تنها در اندیشه کامجویی و لذت خود باشند و بعد از سیراب شدن، زن را به فراموشی بسپارند.
آنها از جامعه توقع دارند که، به چشم یک انسان در آنها بنگرند و زمینه مساعدی فراهم سازند تا، آنها هم، پا به پای مردان در ساختن جامعه نقش اساسی داشته باشند،نه به اسم اینکه چون او زن است باید او را در لفافه ای پیچید و وی را از نظرها پنهان ساخت.شاید زمانی باورهای سنتی و دینی به مردم قبولانده بودند که پنهان نمودن زنان جامعه را اخلاقمند تر و مردان را نسبت به تحریکات جنسی بی تفاوت تر می کند،اما تجربه و علومی مانند روانشناسی ثابت کردند دختران و پسران باید از کودکی در کنار هم به کمال و رشد برسند تا در آینده، جامعه و افراد جامعه دچار معضلات بزرگ اجتماعی نشوند.
زنان بطور غریزی از مردان انتظار حمایت شدن را دارند.اما آنان معتقدند این حمایت نباید بصورت درخواست از مرد باشد بلکه مردان خود باید این عشق را بی شائبه به زنان تقدیم کنند چون خود زنان وقتی کسی را دوست داشته باشند عشق خود را پیوسته به او نثار می کنند. زنان برای دریافت حمایت از همسر خود صبورانه و با محبت به همسر خود خدمات ارائه می دهند به امید اینکه بلکه مرد به فکر بیفتد و عشق خود را نثار کند .اما صد افسوس که مردان از جنس دیگری هستند و تا وقتی از آنان در خواست حمایت نکنی هرگز خود به این مسئله نمی اندیشند .مرد همینکه از زن درخواستی نمی بیند، و او را آرام می یابد، تصور میکند که حمایت های او کافی بوده است. اما زن از این بی توجهی مرد در خود می جوشد .زن برای اینکه این حمایت را گدایی نکند از راه های غیر معمول وارد می شود و مرد تصور می کند که زنان زیاده خواهند. اینجاست که باید عشق رشد یابد و زن و مرد برای عشق ورزی صاحب مهارت شوند, تا در کنار رعایت قانون دلبری به مقاصد خود هم برسند.
مردان به دلایل مختلف (قسمتی از آن در مطلب روانشناسی شناخت مرد ذکر شده) کار و مهارت های شغلی را در اولویت کارهای خود قرار می دهند.مردان دوست دارند مشکلات خویش را خود حل کنند و کمتر کسی را به مشورت بگیرند چون آنهادوست دارند به دیگران بفهمانند که خود شایستگی و توانایی انجام کارهای خود را دارند.به همین خاطر دوست ندارند کسی در کار آنان دخالت کند یا برای آنها تعیین تکلیف کند یا موقعیت شغلی و اجتماعیشان را دست کم بگیرد.
اما برعکس زنان، زندگی را از دیدگاه عشق و احساسات خود می نگرند.برای آنان رابطه عاشقانه، بیان احساسات و ابراز عشق و محبت در اولویت همه کارها می باشد.آنان از اینکه کسی را با خود همفکر کنند یا با او مشورت کنند ناراحت نمی شوند.اما در عین حال دوست دارند مردان به صحبت های آنان به خوبی گوش فرا دهند و از دادن راه حل یا توصیه برای دردو دل کردن آنها، خوداری کنند یعنی مهارت گوش کردن را بیاموزند. چون مردان همین که زنان شروع به صحبت می کنند و می خواهند چند کلمه دردودل نمایند مردان طبق روحیه غریزی خود راهکار ارائه می دهند که این موضوع زنان را بسیار عصبانی می کند. چرا که زنان از این راه می خواهند احساسات خود را بروز دهند. و بقول معروف می خواهند با ناز و غمزه عشق مرد را به جوش آورند.در مقابل مردان هم دوست دارند کمتر مورد انتقاد قرار بگیرند و اشتباهات آنان از راه غیر مستقیم به آنان تذکر داده شود که قدرت و توانایی هایشان زیر سوال نرود.
مردان به هنگام بروز مشکلات و ناراحتی ها دوست دارند این مشکلات را در خود بریزند و از راه تفکر مشکل خود را حل کنند. اما بر عکس زنان برای اینکه از مشکل فرار کنند دوست دارند در باره آن صحبت کنند و دیگران را برای چاره اندیشی به کمک بطلبند. به این علت در زمان بروز مشکلات مردان فکر می کنند تا راه حل پیدا کنند اما زنان شروع به سرو صدا و کارهای شتابزده می کنند و از سکوت مردان هم عصبانی می شوند.هنگامی که مردان گرفتار حل مشکلات می باشند ودر خود فرورفته اند, زنان تصور میکنند مرد مورد علاقه شان از او فاصله گرفته و به او بی توجهی نشان میدهد.برعکس هنگامی که زنان از مشکلات خود دم می زنند.مردان تصور می کنند که زنان می خواهند آنان را مقصر جلوه دهند.
مردان دوست دارند همیشه تاثیر گذار باشند.و زنان دوست دارند مورد حمایت واقع شوند.بر این اساس مردان از اینکه عشق خود را نثار کنند لذت می برند و زنان از اینکه مورد توجه مرد واقع شوند احساس آرامش می کنند.اما ابراز عشق مردان بصورت منقطع است .گاه بسیار مهر می ورزند و گاه در عشق و مهر ورزی آنان وقفه ایجاد می شود.آن هم به این دلیل است که اول اینکه کار و موقعیت های اجتماعی برای مرد در اولویت است دوم اینکه مردان پس از سیراب شدن از عشق نیاز دارند مقداری از معشوق خود فاصله بگیرند.چون آنان تصور میکنند که آزادی فردی از آنها سلب شده است.اما زنان چون عشقشان مستمر است از این حالت دور شدن مردانه به هراس می افتند غافل از اینکه پس از مدتی این ابراز عشق به جای خود باز می گردد.
زنان بدلیل اینکه میزان هورمون ها یشان متغییر است گاه دچار احساسات منفی می شوند.اما برخلاف مردان که در حالت افسردگی در خود فرو میروند زنان دوست دارند تحت حمایت قرار گیرند.به خاطر این موضوع، زنان قبل از آغاز دوره ماهیانه به شدت ظریف و شکننده،زود رنج و افسرده هستند و در این زمان است که بیش از مواقع دیگر به حمایت و توجه مرد نیاز دارند تا بتوانند با شروع خون ریزی ماهیانه، این دوره بحرانی را پشت سر بگذارند.
گفتیم که مردان دوست دارند عشق خود را نثار کنند و زنان دوست دارند تحت حمایت عشق ومحبت مردان قرار گیرند تا از این راه به آرامش برسند.اما در طول زندگی، گاهی زن و مرد بطور طبیعی از وظیفه اصلی خود که عشق ورزی و کانون توجه قرار دادن همدیگر است فاصله می گیرند که این امری است طبیعی و گریز از آن غیر ممکن می باشد.دلیل این فاصله گرفتن در مردان حفظ استقلال مردانگی آنها است و در زنان این امواج منفی ناشی از تغییرات هورمونی وعوامل مختلف است،که در این مواقع، نسبت به مسائل جنسی، بیگانه می شوند اما هنوز هم تشنه حمایت و محبت مرد مورد علاقه خود هستند.
هورمون ها هم در بوجود آمدن حالت های مختلف مردانه و زنانه نقش بزرگی را ایفا می کنند. دربدن بعضی از مردان، هورمون زنانه فعال است این نوع مردان احساسات زنانه در آنها بیدار است.این مردان به امور احساسی و کارهای هنری، شعر و شاعری ومسائلی که مربوط به وظایف زنان است بیش از امور مربوط به خود بها می دهند.در مقابل زنانی هستند که هورمون مردانه آنها فعال است این دسته از زنان، احساس مردانه در آنها بیدار است و دوست دارند وظایف مردانه را بر عهده بگیرند.البته شرایط محیطی هم در این تغییرات نقش به سزایی دارند.اما چون دلیل اصلی تفاوت بین زن و مرد تفاوت مغزی آنها می باشد.مردان هرچقدر هم به جنبه های احساسی و زنانه بها بدهند یک سری قواعد کلی که برای مردان بر شمردیم برای آنها هم صادق است .زنان مرد سالار نیز اگر چه به ظاهر تافته جدا بافته هستند اما همین زنان هم نیاز دارند که تحت حمایت عاشقانه مردی باشند.
دانستن تفاوت های زن و مرد از این جهت برای ما اهمیت دارد که بدانیم نیازهای زنان مانند نیازهای مردان نیست . البته راز شکست بسیاری از عشق های آتشین در اوایل زندگی، همین عدم شناخت زن و مرد از همدیگراست.آنها تصور می کنند اگر همان کارهایی که دوست دارند دیگران برای آنها انجام دهند را، برای محبوب خود انجام دهند او راضی و خشنود خواهد شد.مثلا زنان تصور می کنند زمانی که با مردی در مورد مشکلات او صحبت کند به میزان زیادی عشق خود را به او ابراز کرده است در حالی که این مسئله موجب رنجش مرد می شود.همچنین گاهی مردان تصور می کنند با کم اهمیت نشان دادن مشکلات زنان و ارائه راه حل های مختلف، از این راه به او محبت کرده اند.در حالی که با این روش نوعی احساس نا امنی و عدم اعتماد در وجود زن ایجاد می شود.متاسفانه بسیاری از مردم وقتی در روابطشان دچار مشکل می شوند به جای اندیشه پیرامون آن از این رابطه صرف نظر می کنند.
مردان تصور می کنند همین که عشق خود را یک بار به زن ابراز کنند.تداوم عشق خود را به زن اثبات کرده اند در حالی که زنان نیاز دارند بطور پیوسته از عشق سر شار شوند و در عشق خود به نوعی احساس اطمینان برسند.زنان از مردان انتظار فداکاری دارند یعنی دوست دارند ببینند مردان آنها را در راس اهمیت قرار می دهند وکانون توجه آنها هستند.در مقابل مردان دوست دارند مورد تمجید و تحسین قرار گیرند وبرای تکیه گاه واقع شدن مورد اطمینان و اعتماد زن قرار بگیرند والبته زن به چشم یک قهرمان به آنها بنگرد.
زنان و مردان در برخورد با هم دو اشتباه بزرگ را مرتکب می شوند.اول اینکه زنان دوست دارند پیرامون مسائل و مشکلات خود صحبت کنند.اما مردان چون خود مشکلات خویش را پنهان می کنند،همین که زن خواست مشکلات خود را بیان کند، تصور میکنند، او میخواهد مسئولیت این مشکلات را به گردن مرد بیندازد.در حالی که مردان میتوانند بدون آنکه عکس العمل خاصی از خود نشان دهند، تنها صحبت های زن را گوش دهند و از این راه وی را تحت حمایت خود قرار دهند.اشتباه زنان هم این است که سعی دارند به هر صورت ممکن مرد خود را تغییر دهند.درحالی که مردان در برابر تغییرات مقاومت کرده، آن را حمل بر زیاده خواهی , کنترل و سلطه جویی زنان می دانند.اما وقتی مرد عشق،اطمینان، پذیرش و قدر دانی را از زن مورد علاقه خود دریافت کرد، خودبخود شروع به تغییر، رشد واصلاح می کند.